شناسه کاربری :
کلمه عبوری :
اخبار انتشارات سمیر
صفحه اصلی\آرشیو اخبار
قائم مقام رئیس نمایشگاه کتاب تهران از نمایشگاه سیام گزارش داد
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، امیرمسعود شهرامنیا، قائم مقام رئیس نمایشگاه کتاب تهران، شنبه 23 اردیبهشت ماه، طی نشستی با خبرنگاران، گفت: خوشحالیم که میتوانم بگویم نمایشگاه کتاب موفقی را پشت سر گذاشتیم.
1394/01/01
شارلوت برونته
شارلوت برونته در 21 آوریل 1816در تورنتن (برادفرد)، یورکشر، شمال انگستان، به دنیا آمد.
1394/01/14
کتاب پروفسور اثر شارلوت برونته
پروفسور اولین رمان منتشر شده شارلوت برونته است و روایتگر زندگی مردی جوان؛ این اثر تا حدودی نشاندهنده حالات روحی و درونی نویسنده است.
1394/01/13
شارلوت برونته در سال 1816 پای به عرصه وجود گذاشت. او تنها فردی از خانواده بود که بیش از همه عمر کرد و تا سال 1855 یعنی سی و نه سالگی در این عالم باقی ماند.
1394/01/12
یادگاریهای شارلوت برونته
یادگاریهای «شارلوت برونته» نویسنده کلاسیک انگلیسی، از جمله نسخه دستنویس رمان «جین ایر» او در نیویورک آمریکا به نمایش درآمد.
1394/01/11
جین ایر اثر شارلوت برونته
جین اِیر دختر یتیمی است که والدینش را بر اثر بیماری تیفوس از دست داده.
1394/01/10
علی اکبر دهخدا
علامه علی اکبر دهخدا ، پسر « خان بابا خان » از ملاکین متوسط قزوین ، در سال 1258 هجری شمسی در تهران به دنیا آمد.
1394/03/24
رباره لغتنامه دهخدا
لغتنامة بزرگ دهخدا که در شانزده جلد به چاپ رسیده است، شامل شرح و معنی واژگان آثار ادبی و تاریخی زبان فارسی است. این لغتنامه، بزرگترین و مهمترین اثر دهخدا است، که بیش از چهل سال از عمر او، صرف آن شد.
گرامی داشت یاد دهخدامحمدتقی عارفیان
هفتم اسفندماه یادآور روزی است که یکی از بزرگان علم و ادب کشور عزیزمان، چهره در نقاب خاک کشید. در هفتم اسفند 1334، علامه علی اکبر دهخدا، پس از عمری تلاش در راه اعتلای فرهنگ ایران اسلامی، دیده از جهان فرو بست. سال روز در گذشت بزرگ مرد ادب و سیاست ایران را تسلیت می گوییم.
«میم» ممنوعِ لغتنامه دهخدا
آنها که در سالهای قبل از انقلاب، نخستین چاپ لغتنامه دهخدا را نه به صورت فعلی، که جزوه جزوه میگرفتند، به یاد میآورند و نقل میکنند که تا زمان سقوط سلطنت پهلوی به دلیل ممنوعیت نام مصدق، لغتنامههاشان ناقص بود و «میم» نداشت.
اسکندر مقدونی
اسم این پادشاه مقدونی اسکندر بود و مورخین عهد قدیم نیز چنین نوشته اند اما بعدها برخی مورخین اسلامی او را اسکندر الرومی و یا به اشتباه اسکندر ذی القرنین بخوانید ذوالقرنین خواندند و برخی نیز از وی به اسکندر المقدونی یاد کردند
اسکندر مقدونی، ایرانی بود؟!
اسکندر شاگرد ارسطو بود. این را امروز خیلی ها می دانند اما چیزی که خیلی ها نمی دانند، این است که پدر ارسطو هم پزشک پدربزرگ اسکندر بود
اسکندر شاگرد ارسطو بود. این را امروز خیلی ها می دانند اما چیزی که خیلی ها نمی دانند، این است که پدر ارسطو هم پزشک پدربزرگ اسکندر بود و پسر برادر ارسطو، مورخ همراه اسکندر در جنگ ها. یعنی خاندان پادشاهی مقدونیه با خاندان پزشک - فیلسوف - مورخ یونان پیوند عجیب و غریبی داشت. مثل خیلی از اسم های بزرگ دیگر دوران باستان که با اینکه دور از ذهن به نظر می رسد، اما با هم پیوند عجیب و غریبی دارند.
«گزنفون» مورخ معروف یونانی که خیلی از اطلاعات ما از دوران هخامنشی، از نوشته های او آمده، شاگرد سقراط بود و «پلوتارک»، تاریخ دان معروف سده اول بعد از میلاد که نوشته های او درباره اسکندر راه و روش و رفتار او را بیشتر به همه شناساند. دوست صمیمی تراژان و هادریان (دو امپراتور معروف روم).از این ترکیب های جالب البته چیزی دست ما را نمی گیرد ولی ریشه فکری مردان آن روز را مشخص می کند. در این مطلب قرار است به بهانه سالروز مرگ اسکندر مقدونی، جزییات کمتر شنیده ای درباره زندگی او بخوانیم.
درباره فاتح نیمه عاقل - نیمه دیوانه ایران هخامنشی که آمده بود بساط هخامنشی ها را برای همیشه جمع کند و فرهنگ یونانی - مقدونی را بر این سرزمین بگستراند اما دست آخر وقتی از دنیا رفت که همه چیزش ایرانی شده بود؛ زنانش ایرانی بودند، سبک پادشاهی اش ایرانی بود، مدل رفتارش با زیردستان ایرانی بود و حتی لباسش هم دیگر با پادشاهان مقدونی فاصله داشت و آن هم ایرانی شده بود.
اسکندر با علم و خرافات چه نسبتی داشت؟* جفرافی اش بد بود. می گویند بعد از فتح ایران، هدفش از رفتن به شرق (هند) این بود که این وسط اقیانوسی دریایی چیزی پیدا کند تا مرز شرقی طبیعی امپراتوری اش باشد. یعنی نمی دانست آن طرف سرزمین هخامنشیان کجاست.
* احتمالا تحت تاثیر نشست و برخاستش با ارسطو، به پزشکی علاقه داشت. او نه تنها پزشکی را یاد گرفت، بلکه آن را به کار هم برد. نوشته اند که در سفرها وقتی یکی از همراهانش بیمار می شد برایش دستور خوراک و پرهیز می داد.
* به شدت خرافاتی بود و به پیشگویان و طالع بینان دربار اطمینان داشت. آنقدر که ممکن بود به خاطر یک فال بد، نقشه های مهم و بزرگ را تغییر دهد. یا شب جنگ بنشیند کنار دست یک جادوگر و وردهای او را بخواند تا جنگ به نفعش تمام شود.
* به قول پلوتارک «تشنه دانش بود و هر چه سنش بالاتر رفت، آتش اشتیاقش بیشتر می شد.» یک بار به ارسطو نوشته بود: «شخصا ترجیح می دهم که در دانستنی ها و تعالی برتر از دیگران باشم تا در بسط قدرت و تسلط بر کشورها» موقع فتح مصر، هیاتی را مامور کرده بود که سرچشمه رود نیل را پیدا کنند و برای این کار هزینه زیادی صرف کرده بود. لذتش در این بود که بعد از یک روز راهپیمایی یا جنگ، تا نیمه شب بیدار بماند و با دانشمندان گفتگو کند.
اسکندر در نبردها چه چیزهایی/ کسانی را حتما با خود می برد؟* کتاب ایلیاد هومر همیشه همراهش بود. می گفت که این کتاب «گنجینه همراهی است که همه دانش ها را درباره جنگ دربر دارد.» در نسخه ای از ایلیاد که همراه او بود، ارسطو حاشیه نویسی و متن را تصحیح کرده بود. این کتاب را همیشه کنار خنجرش زیر بالشش می گذاشت. می گویند در میان غنیمت هایی که از داریوش سوم گرفته بودند، صندوق زیبا و گرانی بود که اسکندر را به فکر انداخته بود چه چیز باارزشی را در آن بگذارد. او از اطرافیانش پرسید این صندوق شایسته گذاشتن چه چیزی است؟ هر کسی چیزی گفت تا اینکه خودش گفت: این شایسته ایلیاد هومر است.
* عزیزترین دوستش، هفایستیون همیشه همراهش بود. آنها اغلب در یک چادر می خوابیدند، با هم گشت و گذار می رفتند و در میدان جنگ در کنار هم می جنگیدند. اسکندر آنقدر او را دوست داشت که وقتی یک بار کسی هفایستیون را با اسکندر اشتباه گرفته و به او تعظیم کرده بود، گفت «هفایستیون نیز اسکندر است». وقتی هفایستیون مرد، اسکندر ساعت ها بر جسدش گریه کرد. بعد هم موهای سرش را به علامت عزاداری کوتاه کرد و دستور داد تا پزشکی را که بالین مریض را برای تماشای مسابقات ترک گفته بود اعدام کنند. دست آخر هم در لشکرکشی بعدی دستور داد قبیله ای را به عنوان قربانی برای روح او قتل عام کنند. بعد از مرگ او بود که اسکندر از سر ناراحتی به نوشیدن مدام روی آورد و سبب مرگش را فراهم کرد.
* بوکفالوس، اسب محبوب اسکندر هم تا پیش از مرگ همیشه همراه او بود. این اسب ابتدا بسیار چموش بود و هیچ کس از پس رام کردنش برنمی آمد. به این خاطر وقتی اسکندر توانست آن را رام کند به نوشته پلوتارک پدرش فیلیپ که ناظر ماجرا بود، از او اینطور تعریف کرد: «پسرم، مقدونیه برای تو کوچک است، در جستجوی امپراتوری بزرگتری باش که در خور شأن و لیاقتت باشد.»
چطور شد که اسکندر جرأت کرد به فتح ایران فکر کند؟می گویند یک بار زمانی که اسکندر 16 ساله بود، چند فرستاده از طرف اردشیر سوم هخامنشی به دربار فیلیپ مقدونی رفته بودند تا درباره پاره ای موضوعات صحبت کنند. در این زمان فیلیپ به سفر رفته بود و اسکندر وظیفه داشت از میهمانان میزبانی کند.
میزبانی او اما سراسر پرسش و پاسخ بود. یکی از چیزهایی که او از ایرانیان پرسیده بود، این بود که اگر بخواهید از شرق کشورتان به غرب آن بروید، چند روز باید صرف کنید؟ فرستادگان به درستی نمی دانستند اما تخمین زده بودند 100 روز و او گفته بود از ابتدای مقدونیه تا اینجا چند روز در راه بودید؟ گفته بودند سه روز. و همین اختلاف وسعت دو امپراتوری او را به فکر برده بود. با این اوصاف اسکندر چطور به فکر فتح ایران افتاد؟ماجرا به خیلی پیش تر برمی گردد. پیش از اسکندر، فیلیپ مقدونی به خاطر جلوگیری از دخالت های ایران در دولت - شهرهای یونان، به دنبال فتح ایران بود. او سپاهش را هم آماده کرده بود و می خواست به شرق بتازد که از دنیا رفت.
نبرد اسکندر و داریوش سوم در موزاییک کاری به جا مانده از شهر سوخته
یونانی ها از سال ها قبل (480 پیش از میلاد)، که خشایارشا هخامنشی یونان را فتح کرده و به قولی شهر آتن را به آتش کشیده بود، کینه ایرانیان را به دل داشتند و از طرفی هخامنشیان را آنقدر قدرتمند می دانستند که فکر حمله به سرزمین آنان را در سر نمی پروراندند.
اما در سال 401 پیش از میلاد اتفاقی افتاد که دید آنها را نسبت به ایران عوض کرد و بعدا فیلیپ را به فکر فتح شرق انداخت. در این سال کوروش کوچک و اردشیر دوم، پسران داریوش دوم سر جانشینی پدر به جنگ پرداختند. کوروش کوچک سپاه بزرگی ترتیب دیده بود که فقط 13 هزار نفر از آنها یونانی بودند. با تمام شدن جنگ و کشته شدن کوروش، این سپاه بدون سرکرده ماند و بلاتکلیف به حال خود رها شد. مردان این سپاه به فکر بازگشت به کشورشان بودند اما فکر نمی کردند هخامنشیان بگذارند آنها زنده از ایران بیرون بروند.
در این بین، گزنفون معروف، که آن موقع سربازی از همین سپاه بود، سرکردگی سپاها را به عهده گرفت و مردان را با ترس و سختی زیاد از میان کوه ها و دشت ها، بدون آنکه کشته زیادی بدهند، به آتن رساند.گزنفون بعدا ماجرای این راهپیمایی و فرار طولانی را در کتاب آناباسیس نوشت و به آیندگان سپرد. خبر این پیروزی بزرگ در یونان باستان بسیار غرورآمیز بود و فیلیپ را در دو نسل بعد به این عقیده رساند که سپاهی قوی از یونانیان می تواند یک ارتش ایرانی را که چندین برابر بزرگتر باشد، شکست دهد. به این ترتیب، گزنفون، بدون آنکه خودش بداند، راه را برای اسکندر باز کرد و انتقام آتنیان را گرفت. در واقع اسکندر از روی نوشته های یک کتاب، برای گرفتن انتقام آتن و به دنبال آمال پدرش روانه شرق شد و ناکارآمدی داریوش سوم هم به کمکش آمدتا بزرگترین امپراتوری آن دوران فتح شود.منبع:همشهری جوان
حمله اسکندر مقدونی به افغانستان
هنگامیکه لشکریان اسکندر وارد ایران شدند و بعد از جنگ ساحل دجله چون دوری از موطنشان و جنگهای پی در پی سربازان یونانی را خسته ساخته بود، فرماندهان ارشد اسکندر به سربازان خود گفتند که بعد از این دیگر جنگی در پیش نخواهد داشت
کورش غربی - اسکندر شرقی
کورش غربی - اسکندر شرقی کورش که شاهی با خاستگاه شرقی و به معنای اخص، ایرانی است چونان شاهی غربی، اسکندر که مقدونی و غربی است در جامهی یک شاه شرقی به تصویر کشیده میشود.
تحقیق درباره حمله اسکندر مقدونی به ایران
اِسکَنْدَر مَقْدونی (356تا 323پیش از میلاد) در ایران مشهور به «اسکندر گجسته» (به معنای اسکندر ملعون)و در غرب مشهور به «اسکندر کبیر»، وکشورگشای اهل مقدونیه در سده? چهارم پیش از میلاد بود.
نقد بینوایان اثر ویکتور هوگو
رمان بینوایان در کارگاه نقد حسین فتاحی روز دوشنبه 21 آذر ماه در حوزه هنری مورد نقد و بررسی قرار گرفت .در ادامه گزارشی از این جلسه بخوانید
ویکتور هوگو «بینوایان» را چگونه نوشت؟
ویکتور هوگو درنهایت «بینوایان» را، به عنوان بزرگترین موفقیتش، در کنج پشت بام خانه ای در جزیر? گرنزه به پایان رساند
خانهای که «کوزت» در آن به دنیا آمد
در همین خانه بود که «کوزت» به دنیا آمد و «بینوایان» جان گرفت؛ خانهای که «ویکتور هوگو» سالها در آن زندگی کرد و امروز پذیرای دوستداران این نویسنده و گردشگرانی از سراسر دنیاست.
به گزارش خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در سال 1832 ویکتور هوگو، چهره مطرح ادبی و سیاستمدار فرانسوی، آپارتمانی را در طبقه دوم این خانه قرن هفدهمی، که به میدان رویال (میدان ووژ فعلی) مشرف بود اجاره کرد. او که شعر، داستان و نمایشنامه مینوشت، در سیسالگی به عنوان رهبر جنبش «رومانتیسم» شناخته میشد، با اَدل فوشه، عشق دوران کودکیاش، ازدواج کرده بود و چهار فرزند داشت. همچنین موفقیت چشمگیر رمان «گوژپشت نتردام» را تجربه کرده بود. هوگو بسیاری از کارهای مهمش را در مدت اقامت در این خانه نوشت، همچنین نگارش شاهکارش «بینوایان» را در اینجا شروع کرد و بخشی از آن را همینجا نوشت؛ رمانی با شخصیتهای «کوزت»، «ژان والژان» و «بازرس ژاور» که بارها مورد اقتباس قرار گرفته است. هوگو کار بر روی «افسانه قرنها» و «تأملات» را هم در این خانه شروع کرد.
آقای نویسنده و سیاستمدار که 16 سال در این خانه زندگی کرد در این مکان با نویسندههایی مثل گوتیه، لامارتین، دوما و سن بوو دیدار داشت. او در همین دوران بود که عضو فرهنگستان فرانسه و مجمع قانونگذاری هم شد.
شهرداری پاریس دو بنایی را که ویکتور هوگو (1885 – 1802) برای مدت طولانی در آنها زندگی کرده حفظ کرده است: هتل Rohan-Guéméné در میدان ووژ در پاریس (1848-1832) و خانه اوتویل در جزیره گرنزی (از جزیرههای دریای مانش) (1870 – 1856) که نویسنده آن را با درآمد حاصل از فروش کتاب «تأملات» خریده بود و در دوران تبعید در آن زندگی میکرد.
خانه پلاک شش در میدان ووژ (Place des Vosges) در سال 1902 در صدمین سال تولد ویکتور هوگو توسط پل موریس ( 1905 – 1818)، دوست صمیمی او، و با همراهی نوههای نویسنده و اهدای مجموعهای چشمگیر و غنی به شهرداری پاریس بنیان گذاشته شد. این مجموعه، نقاشیهای هوگو، عکسها، دستنویسها، نسخههایی از کتابهایش، تعدادی مبلمان و یادگارهای متعددی را شامل میشد. «خانه ویکتور هوگو» با گردآوری پرترههایی از مرد نویسنده و نمونههایی از آثار هنرمندان معاصر مثل آگوست رودن، موریس دنیس، اوژن کرییِر و ... بیشتر تجهیز شد و درهای آن سرانجام در 30 ژوئن سال 1903 به روی علاقهمندان باز شد. در این خانه در کنار مبلمان و میزهای تحریر، تعداد زیادی تابلو نقاشی و دستنویس، وسایلی همچون قلمدان، مجسمه سر و دست راست ویکتور هوگو، تخت خواب او و نقاشیهایی که روایتگر مرگ اوست دیده میشود.
«خانه ویکتور هوگو» در میدان ووژ که امروزه یکی از جاذبههای توریستی شهر پاریس است، سه بخش از زندگی این نویسنده مطرح قرن نوزدهم را در معرض دید علاقهمندان میگذارد: دوران قبل از تبعید، دوران تبعید و دوران بعد از تبعید.
دوره اول که دوره سکونت نویسنده در این خانه است، شامل اتاق جلویی و اتاق قرمز (پذیرایی) است که یادآور خاطرات جوانی او و رومانتیسیزم است. بخش دوران تبعید شامل اتاق چینی و اتاق غذاخوری به سبک قرون وسطاست که در جزیره گرنزی آن را برای ژولیت دروئه، همراه زندگیاش، طراحی کرده بود. قسمت دوران بعد از تبعید هم شامل اتاق نشیمن است که بعد از تبعید از آن استفاده میکرد و اتاق خوابی که در سال 1885 در خیابان اِیلو در پاریس در آن نفسهای آخر را کشید و از دنیا رفت.
مقبره ویکتور هوگو نیز در کنار مقبره امیل زولا در «معبد پانتئون» در پاریس است که آرامگاه بسیاری از چهرههای مطرح فرانسه است.
گزارش و عکس: ساره دستاران - ایسنا
رمزگشایی و تشریح زمینههای تاریخی بینوایان اثر ویکتور هوگو
بینوایان ویکتور هوگو، بیش از آنکه خوانده شده باشد در گونههای ادبی و هنری مختلف بازسازی شده است. اینبار دیوید بلوس، بهعنوان مترجمی برجسته و صاحبنظری تحسینشده در عرص? ادبیات فرانسه، به رمزگشایی و تشریح زمین? تاریخی این رمان پرداخته است.
ویکتور هوگو؛ از کاتولیکی دوآتشه تا لیبرالیستی بزرگ
دومین روز از همایش سعدی و ویکتور هوگو با حضور چند تن از ادیبان و کارشناسان ادبی، روز چهارشنبه (30 فروردین) در شهر کتاب بهشتی برگزار شد.
زندگی ون گوگ
ونسان ون گوگ (به هلندی: فینشنت فن خوخ) یکی از بزرگترین نوابغ نقاشی جهان، در سال 1853 در هلند به دنیا آمد.
ونسان ون گوگ (به هلندی: فینشنت فن خوخ) یکی از بزرگترین نوابغ نقاشی جهان، در سال 1853 در هلند به دنیا آمد. او در طول عمر خود فردی ناشناخته بود و در دوران جوانی به معلمی پرداخت. ون گوگ نقاشی را در 27 سالگی شروع کرد و در طول تنها 10 سال تمام شاهکارهایش را خلق کرد. او در طول این 10 سال بیش از 900 نقاشی کشید که از معروفترین آنها نقاشی شب پر ستاره است. بیشتر نقاشیهای مهم ون گوگ از جمله همین نقاشی در دو سال پایانی زندگی او کشیده شدند. جالب این است که او در طول عمر خود تنها یک نقاشی یعنی تاکستان سرخ را به قیمت 400 فرانک به فروش رساند و خریدار آن نیز خواهر یکی از دوستانش بود. ون گوگ در سال 1890 در 37 سالگی درگذشت. او در 60 روز پایانی عمرش 90 نقاشی کشید و سرانجام در 29 ژوئیه براثر شلیک گلولهای به شکماش زخمی شده و روز بعد در یک مهمانخانه از دنیا رفت. برخلاف عقیده رایج، او خودکشی نکرد بلکه گلوله از یک اسلحه معیوب توسط دو نوجوان شلیک شده و وی برای نجات آنها مسئولیت این شلیک را برعهده میگیرد.
تاکستان سرخ (1888): برای دیدن تصویر اصلی بر روی آن کلیک کنید
شب پرستاره ون گوگ یکی از معرفترین آثار هنری جهان است که بیشترین تکثیر و کپی را در بین تمام نقاشیها داشته است. این نقاشی یکی از نمادهای هنر مدرن اروپا به شمار میرود. ون گوگ این نقاشی را در سال 1889 و در 36 سالگی خود نقاشی کرده، در حالی که در بیمارستان روانی سنت رمی در فرانسه بستری بود. نقاشی نمایی از یک چشمانداز است که ون گوگ آن را از درون اتاقش در بیمارستان میدیده است. بسیاری از افراد بدون آنکه دلیل خاصی داشته باشند یا بتوانند معنایی که در پشت این نقاشی قرار دارد را توضیح دهند، آن را دوست دارند. اما به راستی معنای شب پرستاره چیست؟
شب پرستاره (1889): برای دیدن تصویر اصلی بر روی آن کلیک کنید
بسیاری از مردم میدانند که ون گوگ یک نقاش اکسپرسیونیست معروف بود، اما علاوه بر این چیزهایی نیز درباره اینکه او دیوانه بود و از مشکلات روانی رنج میبرد نیز شنیدهاند. داستان بریده شدن گوش ون گوگ که به دنبال یک درگیری با دوستش پل گوگن (نقاش فرانسوی) به وقوع پیوست از حکایات معروف تاریخ هنر است. این حادثه که به نظر میرسد در سال 1888 به وقوع پیوسته است یک سال قبل از کشیده شدن نقاشی شب پر ستاره و دو سال قبل از مرگ او رخ داده است. برخیها عقیده دارند که او به دلیل افسردگی و توهمات شنوایی که داشته و از گوش چپ خود صداهایی میشنیده، دلیل تصمیم میگیرد آن را ببرد. برخی دیگر نیز عقیده دارند که او عاشق یک زن بدنام شده بود و به دلیل نداشتن پولی برای خرید هدیه، گوش خود را به عنوان هدیه برای او فرستاده است. به هر حال او چیزی از این ماجرا به یاد نمیآورد هر چند بعدها نقاشی خود را از این واقعه کشید.
پرتره ون گوگ از خودش (1889)
همگام با شهرت یافتن ون گوگ به عنوان یک نقاش دیوانه، و پس از بریده شدن گوشش، او به یک دیوانه خانه سپرده شد. منابع تاریخی میگویند که ون گوگ نقاشی شب پرستاره را در زمانی که در بیمارستان روانی بوده کشیده است و این نقاشی منظرهای است که ون گوگ از پنجره اتاقش میدیده است. آیا بیماری روانی ون گوگ کمکی به یافتن معنای نقاشی شب پرستاره خواهد کرد؟ او درباره این نقاشی به برادرش میگوید:
نگاه کن، من دارم یک رویای دیگر میبینم. و در این لحظه خورشید، ماه و 11 ستاره به سمت من خم شدهاند.
متأسفانه علاوه بر مردمی که خبر بریده شدن گوش ون گوگ را شنیده بودند و گمان میکردند او دیوانه شده است، منتقدان هنری نیز در آن زمان چنین عقیدهای داشتند. در آن زمان نظر منتقدان در موفقیت یا شکست یک هنرمند بسیار موثر بود. منتقدان مجاب شده بودند که نقاشیهای ون گوگ درهم و برهم، خام و بچگانه است و خودش نیز دیوانه است. در واقع دلیل این سخنان این بود که نقاشیهای او مانند نقاشیهای آن دوران که بیشتر شبیه عکس و تصویر واقعی از مناظر بودند، نبود. درحالی که نقاشان دوران میانی قرن 19 بیشتر به کشیدن مناظر و پرترههای شبیه واقعیت علاقه داشتند، ون گوگ به کشیده نقاشیهایی که مبالغه و برون ریزی در آنها مشهود بود علاقه داشت و دوست داشت احساسات و هیجانهای درونیاش را بیان کند. نقاشیهای او همانند نقاشی شب پرستاره از زمانه خودش بسیار جلوتر بودند و راه را برای ظهور اکسپرسیونیسم در اوایل قرن بیستم باز کردند، اما نقاشیهای او در زمان مورد توجه قرار نگرفت. احساس انزوا و به چالش کشیده شدن ون گوگ در نقاشی شب پر ستاره او انعکاس یافته است.
برخی افراد این سوال را مطرح میکنند که چرا ون گوگ در این نقاشی 11 ستاره کشیده است؟ عقیده بر این است که این 11 ستاره به داستان حضرت یوسف در کتاب مقدس و 11 برادر او مربوط است. او کارهای بسیاری برای برادرانش کرد ولی با وجود این همه نیکی، او نتوانست توجه و پذیرش برادرانش را جلب کند و درنهایت آنها او را به درون گودال انداختند و او سالها به عنوان برده سپری کرد. این داستان شبیه زندگی خود ون گوگ است. او با وجود تلاشهای بسیاری که کرد، نتوانست نظر منتقدان را جلب کند و در نهایت توسط آنها طرد شد و به بیمارستان روانی فرستاده شد. بنابراین 11 ستاره نماد منتقدان خود ون گوگ است.
اما سوال دیگری که به ذهن میآید این است که اگر 11 ستاره نماد منتقدان ون گوگ است، پس خود او کجاست؟ اگرچه پاسخ قطعی به این سوال دشوار است، اما به نظر میرسد که ون گوگ خودش را با نماد درخت سروی که در پیش زمینه نقاشی است نشان داده است. این درخت در بسیاری از نقاشیهای دیگر ون گوگ از جمله “مزرعه ذرت با سروها” نیز دیده میشود. این سرو با وجود اینکه در نگاه اول توجه را به خود جلب میکند اما در عین حال به دلیل اندازه، رنگ تیره و شوم خود و تضاد با ستارههای درخشان موجود در نقاشی بسیار مبهم است. در زمانی که ون گوگ افسرده و غمگین بود، عجیب نیست که خود را با یک درخت سرو ترسناک و غیرطبیعی نشان دهد. آیا معنای دیگری نیز در پشت یازده ستاره و سرو شب پرستاره وجود دارد؟
مزرعه ذرت و سروها (1889): برای دیدن تصویر اصلی بر روی آن کلیک کنید
آنچه از ونگوگ نمیدانیم
گلهای آفتابگردان، مزارع ذرت و درختان سروی که ونسان ونگوگ با رنگهای شگفتانگیز و ضربه های پر انرژیاش بر روی بوم به تصویر کشیده از آشناترین و محبوبترین تصاویر ماندگار در حافظه هنری همه ماست.
موزه ون گوگ در آمستردام، تجسمی از تابلوی گلهای آفتابگردان
موزه ون گوگ یکی از زیباترین موزههای هلند و حتی اروپا است که به آثار هنرمند برجسته هلندی ونسان ون گوگ میپردازد. این موزه یکی از جاذبههای گردشگری ارزشمند شهر آمستردام است. با کجارو همراه باشید.
موزه ون گوگ (انگلیسی: Van Gogh Museum) نگارخانهای در آمستردام هلند است که به آثار نقاش هلندی، ونسان ون گوگ و معاصرانش اختصاص دارد. این موزه در میدان موزهای قرار دارد که در آن، موزههای دیگری چون موزه امپراتوری، موزه اشتدلیک آمستردام و تالار کنسرت آمستردام قرار دارند. موزه ون گوگ در 2 ژوئن 1973 افتتاح شده است. طراحان ساختمان آن، گریت ریتفلد و کیشو کوروکاوا هستند. این موزه همینطور بزرگترین مجموعه از آثار نقاشی ون گوگ در جهان را در خود جای داده است. ابتدا گریزی به ون گوگ و آثارش میزنیم و بعد از موزه صحبت میکنیم.
ونسان ون گوگ یا فینسِنت ویلم فان خوخ (به هلندی: Vincent Willem van Gogh) (زاده 30 مارس 1853 – درگذشت 29 ژوئیه 1890) یک نقاش پسادریافتگر هلندی بود، که کارش تاثیر گستردهای بر هنر قرن بیستم داشت. کار او شامل پرترهها، خودنگارهها، مناظر، طبیعت بیجان، سروها، مزارع گندم و گلهای آفتابگردان است. او از کودکی به نقاشی علاقه داشت ولی تا اواخر دهه دوم زندگیاش نقاشی نکرد. او بسیاری از کارهای شناختهشدهاش را در دو سال آخر زندگیاش تکمیل کرد. وی در یک دهه، بیش از 2100 کار هنری تولید کرد که شامل 860 نقاشی رنگ روغن و بیش از 1300 نقاشی با آبرنگ، طراحی و چاپ میشود.
ون گوگ در خانوادهای سطح متوسط به بالا به دنیا آمد و جوانی خود را به عنوان دلال آثار هنری گذراند. او بعد از تدریس در آیلورث و رامس گیت انگلستان به لاهه، لندن و پاریس مسافرت کرد. او در جوانی عمیقا مذهبی بود و آرزو داشت کشیش شود. از 1897 به عنوان مُبلغ مسیحی در میان کارگران زغال سنگ در بلژیک فعالیت کرد و در آنجا شروع به کشیدن طرحهایی از مردم محلی نمود. در 1885 سیبزمینیخورها را که به عنوان اولین کار مهم او شناخته میشود کشید. در مارس 1886 به پاریس رفت و با دریافتگری فرانسوی آشنا شد. بعدها به جنوب فرانسه رفت و تحت تاثیر نور آفتاب شدید آنجا قرار گرفت.
هرچند او در زمان حیاتش در گمنامی بهسر میبرد و در تمام طول عمر خود تنها یک تابلو، یعنی تاکستان سرخ را فروخت، اما اکنون بهعنوان یکی از تاثیرگذارترین نقاشان قرن نوزدهم در جهان شناخته میشود.
ون گوگ شیفته نقاشی از مردم طبقه کارگر مانند تابلوی سیبزمینیخورها، کافههای شبانه مانند تراس کافه در شب، مناظر طبیعی فرانسه، گلهای آفتابگردان، شب پر ستاره و خودنگاره بود. وی در اواخر عمر به شدت از بیماری روانی و فشار روحی رنج میبرد و به اعتقاد اکثریت همین موضوع به خودکشی او منجر شد.
ونسان ون گوگ که از بیماری روانی رنج میبرد، در دسامبر 1888 گوش چپ خود را با تیغ سلمانی برید. درباره اصل ماجرا تردیدی وجود ندارد و خود نقاش هم در دو خودنگاره تصویر خود را با گوش باند پیچی شده کشیده است. ون گوگ تا روز 23 دسامبر دو گوش درست داشت، اما روز بعد که او را در بستر غرق خون یافتند، جای گوش چپ او خالی بود و به یاد نمیآورد چه بلایی به سرش آمده است. درباره چگونگی ماجرا حرف و حدیث زیاد است و دو روایت بر سر زبانها است:
اول: ون گوگ، که در اوایل سال 1888 به توصیه برادر کوچک و مهربانش تئو به شهر آرل در جنوب فرانسه کوچ کرده بود، چند ماه بعد به ناراحتی روحی و افسردگی شدید دچار شد؛ او در کابوسهای وحشتناک و هذیانآلود دست و پا میزد و به عوالم جنون نزدیک میشد. هنرمند رنجور و حساس که از مدتی پیش در گوش چپ خود صداهایی تحملناپذیر میشنید، تصمیم گرفت با اقدامی قطعی خود را از شر گوشش راحت کند.
دوم: روایت دیگر این است که ون گوگ به زنی به نام راشل دل بسته بود و چون مال و منالی نداشت به او بدهد، به دلبر خود قول داده بود که به او یک «هدیه گرانبها» تقدیم کند و این البته گوش خودش بود. برای این روایت گواه واقعی وجود دارد، زیرا راشل واقعا گوش بریده را دریافت کرد.
موزه ون گوگ در شهر آمستردام در نمایشگاه جدیدی با عنوان «بر لبه جنون» شرح دقیق و متوازنی از یک سال و نیم پایانی زندگی هنرمند ارائه میدهد. هر چند در خصوص بیماری ون گوگ تشخیص دقیقی ارائه نمیدهد ولی سلاح کمری کهنه و زنگ زدهای را که حوالی سال 1960 در مزرعه محل تیراندازی کشف شد به نمایش گذاشته است.
آزمایشها نشان میدهند که با این سلاح شلیک شده و بین 50 تا 80 سال زیر خاک مدفون بوده است. به عبارتی دیگر به احتمال زیاد همان سلاحی است که ون گوگ از آن استفاده کرده است.
در مورد بیماری او تاکنون فرضیههای متعددی مطرح شده از ابتلای او به بیماری صرع و اسکیزوفرنی و نوشیدن بیش از حد الکل گرفته تا ابتلا به جنون یا اختلال شخصیت.
در این موزه نمایشگاه نامهای که اخیرا کشف شده و پوشش رسانهای گستردهای داشت به نمایش گذاشته شده است. نامهای است به قلم پزشک معالج ون گوگ در آرلس که با ترسیم نموداری دقیقا نشان میدهد نقاش چه قسمتی از گوش خود را بریده بود. زندگینامه نویسان در مورد اینکه او کل گوش چپ و یا فقط لاله آن را بریده بود سالها بحث کردهاند. این نامه که توسط برنادت مورفی پژوهشگر مستقل و نویسنده کتابی با عنوان «داستان حقیقی گوش ون گوگ» کشف شده بدون هیچ تردیدی ثابت میکند که نقاش تمامی گوش چپ خود را بریده بود.
این نامه یکی از جدیدترین و جالبترین بخشهای نمایشگاه موزه ون گوگ است. ولی اخیرا که به دیدن این نمایشگاه رفتم چیز دیگری توجه مرا جلب کرد. یکی از نقاشیهای نیمه تمام ون گوگ به طول وعرض تقریبا یک متر و با عنوان «ریشههای درخت» محصول 1890. ون گوگ صبح روز 27 ژوئیه چند ساعت قبل از اقدام به خودکشی روی این تابلو کار میکرد. این آخرین نقاشی او است.
بدون شک این نقاشی مضطرب به نظر میرسد. گو اینکه مملو از تلاطمهای روحی است. مارتین بیلی میگوید:
یکی از آن نقاشیهایی است که شکنجههای روحی را که ون گوگ گاهی اوقات دچار آن میشد میتوان در آن دید.
موزه ون گوگ (Van Gogh Museum) یکی از جاذبههای گردشگری آمستردام هلند است که دارای آثار نقاش هلندی ونسان ون گوگ و معاصران خود است. این موزه، دارای بزرگترین مجموعه از نقاشیهای ون گوگ و نقاشی دیگر نقاشان مشهور در جهان است. اغلب آثار ون گوگ موجود در این مجموعه، توسط پسرش وینسنت ویلم ون گوگ که در سال 1925 آنها را به ارث برده بود، نمایشهای طولانی به موزه شهری آمستردام قرض داده شد. اما سرانجام در سال 1962 به بنیاد ونسان ون گوگ منتقل شد که امروزه به نام موزه ون گوگ مشهور است.
طراحی موزه ون گوگ به کمک دولت هلند در سال 1963 و به دست معمار هلندی گرید ریتود انجام گرفت. این طراح یک سال بعد درگذشت و ساختمان تا سال 1973 کامل نشده باقی ماند. ضلعهای نمایشگاه در سال 1999 توسط یک مدرنیست ژاپنی به نام Hans van Heeswijk به آن اضافه شد. موزه ون گوگ دارای بیش از 200 اثر از ون گوگ و چند نقاش بزرگ دیگر که از دوستان ون گوگ بودهاند است.
موزه ون گوگ آمستردام یکی از محبوبترین موزههای کشور هلند است. جریان رو به رشد بازدیدکنندگان نیازمند راهکارهایی هوشمندانه برای این ساختمان بود که توسط معمار مشهور گریت ریتولد (1973) و کروکاوا (1999) طراحی شد. این طرح خطوط کلی را از جزئیات زیاد بالهای بیضی شکل ساختمانی که کروکاوا در سال 1999 در آمستردام ساخت، تغییر داد. کیشو کروکاوا و همکارانش (موسسان شرکتی که توسط کیشو کروکاوا و یک طراح غرفههای نمایشگاههای موقت در سال 1999 پایه گذاری شد) طراحی سالن ورودی جدید موزه را بر عهده داشتند. سپس معماران Hans van Heeswijk روی آن به دقت کار کردند تا راهکارهایی را کشف کنند که بخشهای موجود و ساختارهای جدید به یک کل جدید شگفتانگیز تبدیل شود.
نتیجه این زحمات تشکیل ورودی جدید موزه شد که به خوبی پاسخگوی بازدیدکنندگان زیاد را میدهد. این تغییرات در سال 2015 به اتمام رسید.
طرح جدید شامل بررسی و تغییر تمام خطوط بیرونی موزه و فرم بیضی کوروکاوا در سال 1999 است. شرکت معماری کیشو کوروکاوا و همکاران که پیش از این ورودی و سردر این موزه را در سال 1999 طراحی و اجرا کرده بودند، مسئول گسترش و تغییرات جدید ورودی و سالن این موزه به شمار میرفتند. همچنین گروه معماری هانس ون هیسویک مسئول طراحی و گسترش داخل موزه بودند.
مدیر موزه میگوید:
طراحی و روند اجرای ورودی و سردر موزه به خوبی به اتمام رسیده است. با توجه به اینکه مدت کوتاه 18 ماهه برای طراحی، اجرا و تحویل پروژه وجود داشته، تیم طراحی به خوبی کار خود را به اتمام رساندهاند. تمام شیشههای ورودی و سالن به خوبی با سازه بنا همتراز شده و نسبت به بودجه محدود به خوبی اجرا شدهاند. لابی موزه گسترش یافته و یک فروشگاه در این بخش تعبیه شده است. بهبود دسترسی، تدارکات مناسب و خلق فضای بیشتر باعث شده تا بازدیدکنندگان به راحتی از موزه بهره لازم را ببرند.
علاوه بر این، این چیدمان برای Museumplein نیز بهتر است (تمام نهادهای فرهنگی در حال حاضر ورودیهای خود را دارند که نمای مربعی را شکل می دهند.) ساختمان شفاف با کیفیت سازهی هنری شیشهای آن، هم موزهی ون گوگ و هم Museumplein را غنی میکند.
شیشه به عنوان متریال سازهای در ورودی جدید ساختمان، بزرگترین ساختار شیشهای در هلند است که در آن تاسیسات شیشهای (تیرها و قابها) و واحدهای شیشهی دو جداره؛ عناصر سازهی اصلی ساختمان هستند.
این یک گام بزرگ در جهت نوآوریهای فنی در ساختمانهای شیشهای و به کار بردن شیشه به عنوان یک متریال سازهای است. طول این سازهی شیشهای 12 متر است که پیش از این هیچ سازهی شیشهای با این طول در هلند ساخته نشده بود. برای ثبات سقف، تیرهای شیشه به سازهی فولادی متصل میشوند و به عنوان یک ساختار با هم عمل میکنند.
نما، سقف و راه پلهها از واحد های شیشهی دو جدارهی عایق تشکیل شدهاند که به این معنی است پانلهای مستطیلی شیشهای در طول نصب در سایت شکل گرفتهاند. مساحت کلی حدود 650 متر مربع است.
علاوه بر ویژگیهای بالا، تغییرات مختصر در پلان موزه، شفافیت لازم برای ارتباط فضایی بین ساختمان اداری و فضاهای فرهنگی را افزایش داده است. شیشه به عنوان موادی جدید بیشتر فضای ورودی و لابی را در بر گرفته و جزئی از عناصر اصلی ساختمان به شمار میرود. شیشه به عنوان گامی رو به جلو در نوآوری فنی و تعریف کانسپت شفافیت پروژه است. در تمام هلند ساختار گسترده شیشهای با این متراژ وجود ندارد. ارتفاع شیشهها در این ساختمان 12 متر است و به همین دلیل شیشه به سازه فلزی به صورت مستقیم متصل شده تا پایداری بهتری ارائه دهند.
سقف شفاف پروژه در روند طراحی مبلمان و المانهای لابی تأثیر به سزایی داشته است. راه پله داخل از شیشه طراحی و اجرا شده تا مقدار مصالح بنایی در داخل کاهش یابد. پله به عنوان مبلمان شفاف موزه تعریف شده است. چراغهای LED در سراسر پلهها تعبیه شده تا لابی از نور لازم بهره ببرد. ستونها و فضاهای داخلی به زیبایی و با توجه به ویژگی کشور هلند نورپردازی شده است. تمام این تغییرات در راستای ارائه فرم و طرحی نو صورت گرفته است.
در سال 2015، این موزه 1/9 میلیون بازدید داشت که آن را دومین موزه پربازدید هلند و سی و یکمین موزه پربازدید جهان کرده است.
تابلو شب پر ستاره | شاهکار ونگوگ
ونسان ونگوگ یکی از نقاشان شهیر قرن نوزدهم اروپاست که در طی روزهای زندگی خود تنها یک تابلو را فروخت و کارهایش درست پس از مرگ او مورد توجه بسیار قرار گرفت. ونگوگ که بیش تر هنرمندی خودآموز بود، در طول زندگی 37 ساله خود بیش از 2000 نقاشی رنگ و روغن، طراحی، آبرنگ و … خلق کرد.
تاریخ خلق اثر: 1889 میلادی
تکنیک: نقاشی رنگ روغن روی بوم
ابعاد: 73.7 × 92.1 سانتی متر
محل نگهداری: موزه هنرهای معاصر نیویورک
#گنجینه های تاریخ ایران و جهان را با کارناوال بشناسید.
کشف یک راز بزرگ درباره یکی از آثار ونگوگ
وینسنت ون گوگ تابلوی مشهور کم ندارد. شاید بتوان «شب پرستاره» را مشهورترین تابلوی او نامید. ون گوگ شاید هنوز یک راز بزرگ برای ما باقی گذاشته باشد.
درباره رمان ربکا
ربکا رمانی اثر دافنه دوموریه (1907-1989)، بانوی نویسنده انگلیسی است، که در 1938 منتشر شد. بسیاری این اثر را که از جین ایر تأثیر گرفتهاست، بهترین اثر نویسنده میدانند.
دافنه دو موریه با 20 کتاب در ایران
این نویسنده انگلیسی در سال 1907 در لندن دیده به جهان گشود و در عمر هشتاد و دو ساله خود به یکی از نویسندهگان مطرح بریتانیا تبدیل شد
رمان «پرندگان» نوشته دافنه دوموریه
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی انتشارات به نگار، رمان «پرندگان» نوشته دافنه دوموریه به تازگی با ترجمه علی مسعودی نیا توسط انتشارات به نگار منتشر و راهی بازار نشر شده است.
زندگی دافنه دوموریه
دافنه دوموریه (Daphne Du Maurier) در 13 مه سال 1907 در لندن به دنیا آمد. وی دومین دختر سر جرالد دوموریه هنرپیشه و تهیهکننده معروف نمایش در انگلستان است.
کتاب های دافنه دو موریه
آثار دافنه دو موریه
زندگینامه میخائیل شولوخوف
میخائیل شولوخوف به سال 1905 در روستای کروجلنین در نزدیکی وشنسکایا در حومه جنوبی رود دن متولد شد.
میخائیل شولوخوف به سال 1905 در روستای کروجلنین در نزدیکی وشنسکایا در حومه جنوبی رود دن متولد شد. پدرش روستایی سادهای از نژاد روس و مادرش از اهالی اوکراین بود.
در سال 1918 به سبب در گرفتن جنگ داخلی در ناحیه دن ناچار درسش را ناتمام گذارد و به ارتش سرخ پیوست تا در نبردهایی در برابر آخرین بازماندگان از هواخواهان ارتش سفید شرکت جوید. تاثیر این تجربه در آثار وی بطرز محسوسی آشکار است. وی نویسندهای واقعباور بود و در داستانهایش به مردم و انقلاب اکتبر پرداختهاست.
رمان حماسی «دن آرام» از مهمترین آثار وی به شمار میرود که در چهار جلد از سال 1928 تا 1940 به نویسندگی آن مشغول بود. از معروفترین داستانهای کوتاه او داستان خال است که در دهه چهل شمسی در کتاب هفته ترجمه و چاپ شد. از دیگر آثار وی «آنها برای سرزمین پدریشان جنگیدند» و «زمین نوآباد» میباشد.
شولوخف در سال 1941 برنده جایزه استالین و در سال 1960 برنده جایزه لنین در شوروی شد و در سال 1965 جایزه نوبل ادبیات به وی اهدا شد.
http://www.khatoononline.ir
زندگی اسرارآمیز شولوخوف
میخائیل شولوخوف در 11 ماه مه 1905 میلادی در کلات کروژلنین در استانیتسا، یک روستای قزاقنشین در وشنسکایا در منطقه دن روسیه چشم به جهان گشود.
برای خالق رمان ?دن آرام?
دن آرام " از آثار جاویدانه ادبیات جهان بشمار میرود که به شیوه رئالیسم اجتماعی به نگارش درآمده و رویدادهای یک دوره بسیار با اهمیت تاریخ مردم روسیه را به بهترین طرز و عالیترین بیان بازتاب میدهد.
آلدوس لنارد هاکسلى
زندگی و آثار آلدوس لنارد هاکسلى
اندیشه و فلسفه
نگاهی به زندگی و آثار آلدوس هاکسلی
نگاهی به زندگی و آثار آلدوس هاکسلی، نویسنده ی رمان "دنیای قشنگ نو "
کتاب های فواد فاروقی
زندگی و آثار فواد فاروقی
درباره سمیر
اطلاع رسانی
شبکه های اجتماعی
تماس با ما
کلیه حقوق این سایت متعلق به انتشارات سمیر می باشد. طراحی و توسعه شرکت بهبود سامانه فرا ارتباط